روابط عمومی شرکت ایدکو (توزیعکنندهی محصولات کسپرسکی در ایران)؛ پیشتر چالشهای NFTها و رمزارزها را مورد بررسی قرار دادیم و در مطلب سوم که خود به سه بخش تقسیم شده است سیاستهای رمزارز و چشم اندازه آینده را بررسی میکنیم. باید بررسی کنیم که چه باورهای سیاسی در فناوریهای بلاکچین و ارزهای دیجیتال تعبیه شده است، زیرا این امر ما را در مورد خطرات پذیرش گسترده آگاه میکند. اگر کد قانون باشد، منظور کدام قانون است؟! ممنون که با ما همراه هستید.
استاندارد قدیمی (طلایی)
یکی از مهمترین جنبههای اینکه چطور بزرگترین رمزارزها طراحی میشوند به تأمین پول مربوط میشود. بیتکوین که پیشتر از آن گفتیم حاوی محدوده 21 میلیون سکه هارکد شده است. اتریوم محدودیت بالا ندارد اما همچنان با تضمین اینکه بیش از 18 میلیون اتریوم هر سال نباید وجود داشته باشد جانب احتیاط پولی را دارد رعایت میکند. گزارش هیئت دولت اورجینال بیتکوین صراحتاً میگوید «وقتی تعداد از پیش تعیینشده سکهها وارد گردش میشوند، این انگیزه میتواند تماماً به کارمزدهای تراکنش تبدیل شود و کاملاً بدون تورم باشد». این نشاندهندهی مقاومت در برابر تورم است آن هم بعنوان یک هدف طراحی کلیدی. به این تناقض که سر و کارتان به ابزار مالی معروفی بیافتد که به تورم غیرقابلپیشبینی و مارپیچهای تورمی معروف است درحالیکه هنوز دارد آن را به عنوان محافظی در برابر هر دو استفاده میکند توجه نکنید. حتی با وجود اینکه در بخش قبلی این مقاومت ادعایی در برابر تورم را رد کردیم، اما تا به امروز این عنصر اصلی در گفتمان طرفدار بیت کوین باقی مانده است.
جای تعجب نیست که بیتکوین در گذشته "طلای دیجیتال" نامیده میشد، یا اینکه زبان بومی آن حاوی عباراتی مانند "ماینینگ" است، زیرا مبانی نظری ارز دیجیتال به شدت با ایده استاندارد طلا مرتبط است. در زمانهای مختلف در طول قرن بیست، ارزهای فیات به منبعی فیزیکی وصل بودند (طلا یا نقره) و دولت نمیتوانست بیشتر از آن چیزی که بشود با فلز پشتیبانیاش کند صادر کند. برای چاپ کردن پول بیشتر باید طلای بیشتری پیدا میکردند اما عرضه جهانی محدود بود. در سال 1972، آمریکا به چند دلیل برای همیشه با این سیستم خداحافظی کرد- شامل این حقیقت که این سیستم دولت را حسابی تحت فشار قرار داده بود و از سیاستهای انبساطی زمانهایی که ضمانت شده بودند جلوگیری میکرد. امروز همگی نظرشان در مورد استاندارد طلا همین است.
تنها انجمن راستگرایان معدودی چون مؤسسه CATO (مه چارلز کوچ و موری راتبارد حامیان مالیاش هستند) و جمهوریخواهان سرسخت مانند ران پاول هنوز از آن دفاع میکنند. بنابراین غافلگیرکننده است که ببینیم استاندارد طلا بعنوان زیربنا در رمزارزهای اصلی استفاده شود و بعد بعنوان سیاست اقتصادی امن توسط مشتاقان کریپتو مورد دفاع نیز قرار گیرد!
فدرال رزرو را لغو کنید!
ایده مرکزی دیگر در راستای ساختار رمزارزها این است که غیرمتمرکز بودنشان به آنها اجازه میدهد بدون نظارت طرفهای معتمد کار خود را انجام دهند. بگذارید نقل قولی کنیم از گزارش هیئت دولت ساتوشی ناکاموتو: «مشکل اصلی ارزهای قراردادی هم آن حجم اعتمادی است که برای جلو بردن آن لازم است. بانک مرکزی باید نه تنها برای تحقیر کردن ارز مورد اعتماد قرار گیرد که حتی تاریخچه ارزهای فیات نیز پر است از نقضهای اعتماد!». هدف این پاراگراف بررسی اعتبار رد بانکهای مرکزی نیست بلکه فهمیدن این مسئله است: ایده راستگرایان! نمونههای عالی از این روش تفکر در مقالهای پیدا میشود با عنوان «بانک مرکزی شما پولتان را میدزدد» یا در بخش کامنتهای هر محتوای آنلاین که فناوری بلاکچین را نقد میکنند. سم بنکمن فراید مؤسس FTX فدرال را مسئول این رکود فعلی دانست؛ هرچند رخدادهای اخیر حتی تخصص اقتصادی خود فراید را نیز زیر سوال برده است.
در بدترین حالت، اکوسیستم رمزارز دارد وارد یک بازی یهودستیزانه و تئوری توطئههای راستگرایی آلترناتیو می شود شامل چهرههای نخبهی خاکستری که با تبانی دولت قصد دارند از قشر متوسط پول بدزدند. هیچیک از این ایدئولوژیها با رمزارزها متولد نشدهاند. با نگاهی به مخالفان فدرال رزرو در خارج از این حوزه براحتی به اقتصاددانان آزادیخواه (چارلز هیو اسمیت از نوستالژی خود در مورد استاندارد طلا میگوید) و سایر انجمنهای فکری راستگرا میرسیم. این موضوع برای صاحب نظرانی مانند الکس جونز نیز تکرار میشود.
آزادیخواهان و آنارکوکپیتالیستها[1]
حتی اگر فناوری بلاکچین غیرسیاسی هم بود، افرادی که دهها سال از بدیهیات آن دفاع کردهاند مطمئناً به نظر میرسد دیدگاه مشترکی دارند. شخصیتهایی که پیشتر فهرست کردیم میتوانند با جنبش آزدیخواهانهی آمریکا ارتباط داشته باشند. محور فلسفی آنها این ایده است که آزادی باید به مثابه رد استبداد دولت باشد. آنها میگویند دولتها روی آزادی افراد محدودیتهای غیرمجازی را اعمال میکنند و باید به کوچکترین فرم خود محدود شوند؛ چیزی که از مالکیت خصوصی و نه چیز بیشتری محافظت کند. مشخصاً آنها هرگونه تلاش برای بازتوزیع ثروت یا تنظیم اقتصاد و تجارت آزاد را هجوم غیرقابلپذیرشی میبینند به زندگی خصوصی شهروندان.
نمیگوییم همه کاربران رمزارز خود را آزادیخواه میشناسند اما سخت است بپذیریم جوری که بلاکچینها طراحی شدند بهطور بینقص ایدهآل های آزادیخواه را در بردارد. همچنین پر واضح است که اکوسیستم رمزارز فاکتور اصلی در مطرح کردن چیزهایی است که زمانی تئوریهای اقتصادی حاشیهای در بحثهای عمومی بودهاند. بدون گرفتار شدن در قضاوتهای اخلاقی کودکانه مانند «راستگرایان همه بد هستند» تصور کردن جامعهای که رمزارزها متحولش کردند میتواند تنها با نقد فلسفهی سیساسی آزادیخواهان ممکن شود. خوشبختانه، ذهنهای برتر از همین الان این کارها را برایمان انجام دادند. نمونهاش نوام چامسکی که جامعهشناس آزادیخواه شناخته میشود اما شما میتوانید هر کس دیگری را نیز به میل خود از فهرست انتخاب کنید. یا اگر با این ایده همسو هستید که برخورد داروینی نیروهای بازار برای جامعه بهترین راهکار است براحتی میتوانید از چند پاراگراف بعدی عبور کنید.
آزادیخواهان قدرت دولت را به این دلیل رد میکنند که هیچ کس با یک قرارداد اجتماعی موافق نیست: ما از ابتدا به قوانین کشورمان ملزم هستیم و هرگز فرصتی برای رد آنها نداریم. آزادیای که ارزش اصلی برایشان دارد بر این سه چیز مبتنی است:
- همه تعاملات اجتماعی باید بر اساس توافقات متقابل، که آزادانه توسط طرف های ذینفع موافقت میشود، اداره شود.
- نباید هیچ گونه محدودیتی در مورد اینکه چه نوع ترتیباتی را می توان انجام داد، به ویژه نه از سوی دولت، وجود داشته باشد.
- اختیارات دولت باید تا حد امکان محدود باشد و تنها باید به عنوان داوری عمل کند که توافقات همتا به همتا را اجرا میکند.
شاید سیستم بزرگی بین افراد برابر به نظر برسد اما شوربختانه این دنیایی نیست که اکنون در آن زندگی میکنیم زیرا افراد از موضعهای قدرت و ثروت مختلف با همدیگر در تعاملند. اگر جف بزو از من چیزی بخواهد حتماً آن را از من خواهد گرفت (البته با شرایط و قرائن خودش!). گرچه من (نویسنده این مطلب) آزادم رد کنم اما هر مقاومتی براحتی میتواند شکست بخورد زیرا عدم تناسب قدرت بسیار گسترده است. آزادیخواهان این را مشکل نمیپندازند بلکه خصیصهی سیستم تلقیاش میکنند: برای آنها این طبیعی است که تجارتدانان و کسانی که بیشتری مهارت را دارند بالاترین سطح قدرت را نیز در اختیار داشته باشند. مشکل این است که مجموعه قوانین ترویجی توسط آزادیخواهان به افزایش تدریجی تمرکز قدرت منجر میشود.
افراد قدرتمند میتوانند سپس از موضع قدرت خود برای بدست آوردن بقیه میدان استفاده کنند که همین باز آنها در مقام بهتری قرار میدهد و این روند همینطور ادامه خواهد داشت. حتی اگر قرار بود به طور جادویی جامعه را به دولتی تماماً برابرگرایانه ریست کنیم (که قطعاً بخشی از دستور کار آزادیخواهان نیست) هم به چند نسل قبل بازخواهیم گشت. جای تعجب ندارد که این ایدئولوژی خصوصاً برای نهادهایی جذاب است که از قبل دارند کارشان را بخوبی انجام میدهند مانند شرکتهای میلیونرها و چندملیتی که چیزی نمیخواهند جز تثبیت قدرت و ایجاد محیطی که هرگز در آن با چالش جدید روبرو نشوند. به شیوه واقعی اورول، اصطلاح آزادیگرایی در نهایت به معنای برعکس میدهد:
اجرای آن منجر به انقیاد در برابر یک استبداد شرکتی میشود که در آن بخش خصوصی به طور مؤثر قدرت نامحدود و کنترل نشدهای را در اختیار دارد. جالب اینجاست که این ارزیابی دیگر نظری نیست. دنیای ارزهای دیجیتال بر اساس دستورات لیبرتارینیسم ساخته شده است و می توان آن را به عنوان جامعه ایدهآل مینیاتوری آنها در نظر گرفت. در بخشهای مربوط به انافتی و ارز دیجیتال نشان دادیم که چطور این ساز و کار تمرکز قدرت را روی افرادی که از قبل ثروتمند بودند گذاشت. چیزی که اما در این بخش مانده بدان بپردازیم است است که نتیجهگیری کنیم: این طراحی ساختار زیربنایی بود و نه یک اثرجانبی ناگوار.
آینده
اگر خطر قابلتوجهی وجود نداشت که بتواند کل اینترنت را آلوده کند، خیلی به آزادیخواهانی که با پادمانشهر کوچک خود زندگی میکنند اهمیت نمیدادیم. اگرچه من معتقد نیستیم که ارزهای دیجیتال به این زودی ها به جریان اصلی تبدیل شوند، اما سایر فناوریهای جدید مبتنی بر بلاکچین هنوز در حال آزمایش و استفاده هستند.
Web3
یکی از چنین فناوریهایی Web3 نام دارد و گرچه هنوز ماهیتش مشخص نیست اما نمادی است از یک تکرار جدید از مفهوم کلی اینترنت. ایده اصلیاش حول محور تمرکززدایی میچرخد. سرویسهای اینترنتی امروزه بیشتر با پلتفرمهایی چون گوگل، آمازون، مایکروسافت و فیسبوک میچرخند که رهبریشان هم توسط خیلیها نقد شده است. ایده پشت Web3 این است که دادههای کاربر، که در حال حاضر توسط این شرکتها احتکار شدهاند، در آینده در بلاکچین ذخیره میشوند، جایی که میتوانند دوباره غیرمتمرکز شوند. پرداخت های آنلاین در اتر و بدون نیاز به پردازنده های شخص ثالث مانند PayPal یا Stripe انجام میشود و کیف پول ها مستقیماً در مرورگرها ادغام میگردند. ما نام دامنه ها را با جستجوی آنها در بلاک چین حل خواهیم کرد. کنترل دسترسی بر NFTها و قراردادهای هوشمند متکی خواهد بود. فقط کافیست ایده را درک کنید.
فیل در اتاق این است که آیا فناوری بلاکچین بسیار ناکارآمد میتواند وزن کل اینترنت را حفظ کند یا خیر. علاوه بر گرانی بسیار زیاد هر عملیات بلاکچین -به علاوه سایر مسائلی که قبلاً ذکر شد- مانع مهم، توانایی عموم مردم برای تعامل با بلاکچین است.با فرض اینکه تمام دادههای جهان به نحوی به آنجا منتقل شدهاند، شما به عنوان یک کاربر یا مالک وب سایت چگونه به آن دسترسی خواهید داشت؟ بلاکچین ها قرار است توزیع و غیرمتمرکز شوند، بنابراین مطمئناً میتوانید یک کپی از داده ها را دریافت کنید. در واقع، انجام این کار آسان است ... به شرطی که فضای ذخیره سازی کافی داشته باشید.
بلاک چین اتریوم در حال حاضر 875 گیگابایت وزن دارد - عددی که فقط می تواند افزایش یابد. مسلماً ممکن است نیازی به یک نسخه کامل نداشته باشید، اما حتی ذخیره آخرین 10 درصد از این بلاک چین در اکثر موارد غیرعملی است و برای دستگاه های تلفن همراه کاملاً غیرقابل تصور است. برای دور زدن این مشکل، چند شرکت، مانند Infura یا OpenSea، رابطهایی (یعنی apiهایی را) ایجاد کردهاند که برنامهنویسان میتوانند برای دسترسی به وضعیت بلاکچین یا اشیاء مبتنی بر بلاک چین مانند NFT، پرس و جو کنند. Translation is too long to be
به این ترتیب، دیگر نیازی به کپی از داده ها ندارید. در عوض میتوانید از یک شخص مورد اعتماد هر چیزی را که به آن علاقه دارید بپرسید و آنها آن را در بلاکچین برای شما جستجو و نتیجه را ارسال میکنند. چه گفته بودیم؟ "حزب مورد اعتماد"؟ اوه بله بله. کار استخراج اطلاعات از بلاکچین به قدری خسته کننده است که برای چند شرکت که بالفعل مسئول محتوای آن شدهاند آفلود شد. تقریباً همه وبسایتهای مرتبط با بلاک چین به این خدمات تحت پوشش متکی هستند. اگر تک نقطههای شکست تمام نمایشهای جهانی این دادهها را کنترل کنند دیگر مهم نیست اطلاعات واقعی تغییرناپذیر و توزیع شده باشد. مقاومت در برابر سانسور آخرین استدلال طرفدار بلاکچین بود که تا به حال به آن نپرداخته بودیم، اما این استدلال هم فاقد اعتبار است.
به هر روی، دنیای بلاکچین به بازسازی ساختارهای دقیقی که وعده سرنگونی آن را میدهد، ادامه میدهد. شک داریم Web3 روزی از هاله ابهام درباید. در غیر این صورت، ما تاکنون یاد گرفتهایم که بلاک چینها هرگز به اندازه کافی برای مدیریت برنامههای کاربردی دنیای واقعی به خوبی مقیاس نمیشوند، با این حال Web3 جاهطلبیهایی دارد که کل اینترنت را پوشش میدهد. مانع مهم دیگری که وب 3 باید با آن روبرو شود این است که عمومی کردن همه چیز در بلاک چین خلاف زمان است. دهه گذشته با بحث های متوالی در مورد مدیریت صحیح داده های کاربر تعریف شده است. بسیاری از نقدها حول محور پروفایلها یا تصاویری میچرخد که پیشفرض عمومی شده است و چند کشور نیز قوانین مربوطهاش را تصویب کردهاند.
ماندهایم چطور اطلاعات شخصی ذخیرهشده روی بلاکچین میتواند با مفاد GDPR در برابر انتقالش بیرون از EU تطابق داشته باشد. برخی مانند دن اولسون در ویدیویی من باب همین موضوع توضیح دادند چطور موج جدیدی از استارت آپهای فناوری برای غصب تاج و تخت غولهای فناوری که اکنون موجودند قصد دارند انحصاراً کنترل دادههای شخصی ما را به دست گیرند. و این شاید بزرگترین مانع بر سر راه Web3 باشد: بازیکنان بزرگ فعلی دوست ندارند با این توپ بازی کنند!
ادامه این مطلب بزودی بارگذاری خواهد شد...
[1]سرمایهداران اقتدارگریز. این افراد از حذف حکومت به نفع خویش فرمانی در یک بازار آزاد دفاع میکند.
منبع: کسپرسکی آنلاین (ایدکو)
کسپرسکی اسم یکی از بزرگترین شرکتهای امنیتی و سازنده آنتی ویروس است که برخی از کاربران اشتباهاً این شرکت و محصولات آنتی ویروس آن را با عناوینی نظیر کسپرسکای،کاسپرسکی، کسپراسکای، کسپراسکای، و یا کاسپراسکای نیز میشناسد. همچنین لازم به ذکر است مدیرعامل این شرکت نیز یوجین کسپرسکی نام دارد.