روابط عمومی شرکت ایدکو (توزیعکنندهی محصولات کسپرسکی در ایران)؛ پس قرار است انافتی بخرید، درست است؟ میدانیم که کلی داستان در مورد ثروتمند شدن مردم با NFT[1] یا ارز دیجیتال شنیدهاید و با خود فکر کردهاید- چرا من نه؟ بسیارخوب، شاید عنوان این مقاله بتواند «شما اشتباه فکر کردید» باشد اما کمی طول میکشد تا دقیقاً به این نتیجهگیری برسیم. با ما همراه بمانید.
اکوسیستم انافتی به خودی خود پیچیده است و فناوریهایی هم که دربردارد از همه پیچیدهتر. همچنین درک اینکه انافتیها چه هستند متأسفانه نیازمند دانشی پایه است. به همین منظور مقاله حاضر را به سه بخش تقسیم کردهایم (به ترتیب با هر بخش میزان پیچیدگی متن هم بالا خواهد کرد). در بخش اول از بلاکچین و ایدههای کلی پشت رمزارز خواهیم گفت. این کار به ما اجازه میدهد تا در بخش دوم عمیقاً به مبحث اکوسیستم NFT بپردازیم؛ آن هم پیش از اینکه اثرات اجتماعی و سیاسی این صنعت را مورد مطالعه قرار دهیم.
فناوری بلاکچین
گرچه در سال 2022 بلاکچینها را سخت میتوان «فناوری نوین» قلمداد کرد اما همیشه از اینکه چطور بیشتر مردم درکشان نسبت به آن محدود است غافلگیرمان میکند. اگر از قبل میدانید یلاکچین چیست پس خیلی راحت از بخش اول عبور کنید. اگر هم نمیدانید درحالیکه فکر ثروتمند شدن با رمزارزها را میکنید شاید این بخش اولین پرچم قرمز را به شما نشان دهد (آیا واقعاً امید داشتید از نهادهایی که مفهوم اصلیشان بر پایهی فریب دادن شماست درآمدزایی کنید؟). به منظور اختصار و شفافیت، بخش مقدمه شامل تعدادی سادهسازی میشود اما امید است آنقدری ساده شده باشند که شما دوستان آن جنبهای از آن را که بنا بود انتقال دهیم درک کنید: ابتدا به ساکن بلاکچینها ساخته شدند تا چه مشکلی را حل کنند؟
بلاکچینها «دفتر کل توزیعشده» هستند. به بیانی دیگر آنها روش ذخیره داده به صورت توزیعشدهاند. شاید روی کاغذ این به نظر خیلی هم پیشگامانه نیاید: جهان آیتی مدتهاست از پایگاه داده توزیعشده استفاده میکند تا از این طریق به شرکتها اجازه دهد دادهها را در لوکیشنهای مختلف بازتولید و سینک کنند. اما این لوکیشنها معمولاً توسط یک نهاد واحد معتمد کنترل میشود (منظور یک شرکت است). بلاکچینها یک خاصیت افزوده نیز دارند: آنها را میتوان بین بسیاری از نهادهایی که لزوماً به یکدیگر اعتماد ندارند توزیع کرد. برای توضیح اینکه چرا این مورد نیاز است، بیت کوین را فرض کنید - ارز دیجیتالی که اولین کاربرد موفق فناوری بلاکچین بود.
بیتکوین به عنوان یک سیستم پولی طراحی شده است که برای فعالیت به هیچ مرجع مرکزی نیاز نداشته باشد. در واقع یک پایگاه داده توزیع شده است حاوی اطلاعاتی در مورد اینکه هر کس چقدر پول دارد و این پایگاه داده هر بار که تراکنش انجام می شود آپدیت میشود. به تجربه ما جنبه «ذخیرهسازی دادههای توزیعشده» بلاکچینها معمولاً به خوبی درک شده است. اکثر مردم درک خوبی از ایده بلوک های اطلاعات که به هم زنجیر شدهاند دارند؛ بلوکهایی که حاوی یک جمع کنترلی (یا هش رمزنگاری، به نام H در مثال زیر) برای تأیید صحت لینک قبلی هستند.
از آنجایی که همه شرکتکنندههای این شبکه باید نسخهای ثابت از بلاکچین داشته باشند تعدادی چالش امنیتی وجود دارد که باید بدانها پرداخت. چه چیزی شما را از آپدیت این پایگاه داده توزیعشده با رکوردی که نشان میدهد اکنون صاحب 10000 بیتکوین هستید، باز میدارد؟ از اینها گذشته، از آنجایی که هیچ مرجع مرکزی وجود ندارد، هیچ فرقی بین شما و دیگر شرکتکنندهها وجود ندارد. یا حتی ایدهای بهتر: آیا راهی وجود دارد که بتوانید پول خود را دو بار با ارسال چندین دستور تراکنش خرج کنید، قبل از اینکه اطلاعات در تمام نسخههای دفتر کل پخش شود؟ پاسخهای فنی به این مشکلات کمتر از پیامدشان اهمیت دارد: بلاکچینها به همان اندازه که ابزاری برای ذخیرهسازی توزیعشده هستند، الگوریتمهای ایجاد اجماع نیز هستند. بگذارید بر روی این بخش تأکیدی داشته باشیم زیرا برای درک بلاکچین بسیار مهم است:
گزینهای که رو کردند در واقع همان توانایی آنها برای به اشتراک گذاشتن مداوم اطلاعات بین طرفحسابهای غیرقابل اعتماد است قصد دارند اطلاعات را با دادههای نادرست مسموم کنند.
رمزارزها (ارز نیستند)
بنابراین ما اینجاییم مجهز به یک ابزار خوب اشتراکگذاری داده. پیدا کردن اپلیکیشنهایی برای آن –همانطور که خواهیم دید- به نظر کاری سختتر از آنچه تصورش را میکردید است. در سال 2009 فردی بدون نام (گروهی از افراد بدون نام) با نام مستعار ساتوشی ناکاموتو اولین نسخه عمومی از کلاینت بیتکوین را -پس از انتشار اوراق سفید یک سال قبل آن- منتشر کرد. ایده پس بیتکوین، ایجاد سیستم ارزی بود تماماً همتا به همتا[2] که بتواند بدون بانکها –مرکزی یا غیره- و نیز بدون حمایت هیچ دولتی هم کار کند. در زمینه بیتکوین، دفتر کل (لجر) به عنوان رکوردی از تمام «سکهها یا کوینهای» موجود در سیستم عمل میکند، جایی که هر بلوک نشاندهنده تعدادی از تراکنشها است. بیتکوینها در اطراف «کیف پول» (معادل تقریبی حساب بانکی) حرکت میکنند. کاربران میتوانند با استفاده از رمزنگاری کلید عمومی مالکیت کیف پول خود را ثابت کنند و این به آنها این حق را میدهد که پول خود را برای دیگران ارسال کنند.
روی کاغذ، این شاید ایده محکمی به نظر میرسد اما آیا کار می کند؟ گرچه پاسخ به این سوال جنبههای زیادی دارد اما ما میتوانیم به سادگی با نگاهی به استفادههای عملی امروزی بیتکوین، که تا به امروز مهمترین دارایی رمزنگاریشده باقی مانده است، شروع کنیم. اولین خرید ثبت شده کالاهای فیزیکی با ارز رمزنگاری شده (یک پیتزا به قیمت 10000 بیت کوین در سال 2010) به عنوان یک نشانه دلگرم کننده در نظر گرفته شد که چنین پرداختهایی روزی عادی خواهد شد. اما واقعیت این است که بیش از یک دهه بعد هم این اتفاق نیفتاد.
بسیاری از فروشندگان، از جمله تسلا، مایکروسافت، استیم و دل، همگی در برههای از زمان سعی کردند بیت کوین را بپذیرند اما به دلایل مختلفی از این کار منصرف شدند: تقاضای پایین، بی ثباتی نرخ ارز، یا حتی نگرانی در مورد تأثیرات زیست محیطی (در ادامه در مورد آن بیشتر خواهد شد) . تا آنجا که به ارزها مربوط میشود بیت کوین شکست خورده است. ما انتظار داریم که بسیاری از حامیان ارزهای دیجیتال با این بیانیه مخالفت کنند، اما بیایید با حقایق روبرو شویم:
- تقریباً محال است فروشگاههایی را پیدا کنیم که بیتکوین قبول کنند.
- تأخیراعتبارسنجی در تراکنشها ممنوع شده است. اگر بنا بود به قصد پرداخت با بیتکوین به فروشگاهی بروید باید دست کم 10 دقیقه صبر میکردید تا آنجا را ترک کنید.
- پرداختهای بیتکوین مستلزم کارمزد تراکنش است (کارمزدهایی که به عنوان پرداخت برای تایید تراکنشها به شرکت کنندگان شبکه داده میشود). آنها در حال حاضر نسبتاً پایین هستند، به ترتیب 1 دلار در هر تراکنش، اما در طول رونق سال 2017 به 60 دلار رسیدند.
به طور خلاصه، حتی اگر بخواهید ... نانوایی را پیدا کنید که بخواهد در ازای بیت کوین یک باگت به شما بدهد، هم برای مدت طولانی خط مسدود شده و در نهایت دو برابر قیمت خرده فروشی آن برای نان خود خواهید پرداخت. فقط تعداد محدودی از موارد استفاده وجود دارد که هیچ یک از این مسائل در موردشان صدق نمیکند، و میتوان آنها را تقریباً به خرید مواد مخدر و پرداخت باج تقلیل داد - که هر دو دارای فایده اجتماعی قابل بحث هستند. با این حال، اینکه بیتکوین یک سیستم پرداخت وحشتناک است به این معنی نیست که هیچ کاری انجام نداده است: مردم در حال حاضر مایلند بیش از 23000 دلار برای 1BTC بپردازند... بنابراین باید کاربرد خاصی داشته باشد، درست است؟
با نظرسنجی از علاقهمندان به ارزهای دیجیتال که ممکن است آنها را بشناسید، به زودی متوجه خواهید شد که تقریباً هیچ یک از آنها بیتکوین را برای خرج کردن نخریدند (حداقل، نه برای اهدافی که مایل به اعتراف هستند)، بلکه قصدشان فروش مجدد آن با سود بوده است! دلیل شماره یک که چرا مردم بیت کوین میخرند، گمانهزنی است: شاید این پروژه در قاموس یک ارز شکست خورده باشد اما به عنوان یک سیستم قمار بسیار فراتر از انتظارات بود. اشتباه نکنید ما قدرت این بخش را کتمان نمیکنیم فقط اینکه اشتباه گرفتن آن با هر چیز دیگر معمولاً به خرابی مالی منجر میشود. با این حال، هنوز پای حرفمان هستیم که با ارزدیجیتال نمیشد ثروتمند شد!
نقد بیتکوین به همینجا ختم نمیشود. یکی از استدلالهای اصلی علیه ان این است که چطور به طرز وحشتناکی این شبکه میتواند ناکارمد عمل کند. در واقع فقط قادر است بین سه تا هفت تراکنش را در ثانیه (TPS) مدیریت کند. این درحالیست که سایر پردازندههای پرداختی مانند ویزا یا مسترکارد به ترتیب 1700 و 5000 TPS تراکنش انجام میدهند (تازه ماکسیمم ظرفیتشان از اینها هم بیشتر است).
طبق گزارشات، اتریوم، یکی دیگر از بلاکچینهای اصلی، به طور متوسط ۱۵ تا ۲۵ TPS تراکنش دارد که خوب بهتر از بیتکوین است اما هنوز سالهای نوری از هر شکلی از مقیاسپذیری فاصله دارد. اگر هزینه رسیدن به آن 3 تا 7 TPS بسیار بالا نبود، این اعداد را میشد نادیده گرفت. هر تراکنش به مصرف برق بیش از 2000 کیلووات ساعت نیاز دارد که در مجموع 89 تراوات (TWh) ساعت برای سال 2022 تخمین زده میشود.
مسترکلاسی کوتاه در باب آرزواندیشی
طرفداران رمرارز خیلی سریع به این مسئله اشاره میکنند که مشکلات ارائهشده در بخش اول به انتخابهای ضعیف در بخش طراحی مربوط میشود؛ انتخابهایی که در طول شروع کار بیتکوین اتخاذ شدند و اینکه بلاکچینهای سال 2022 با بلاکچینهای سال 2010 زمین تا آسمان فرق دارند. بیشک متوجه شدهاید که مدام بلاکچین را جمع میبندیم. دلیل جمع بستنمان این است که اکنون تعداد زیادی از آنها وجود دارد؛ هر یک با ویژگیهای مختلف پیادهسازی میشوند. با توجه به این موضوع دو استدلال اصلی تقابلی نیز به طور روتین ارائه میشود:
- جایگزینهایی برای الگوریتمهای اثبات کار[3] وجود دارد؛ مانند الگوریتمهای اثبات سهام[4]
- هنوز برای ارتقای تعداد تراکنشها به ازای هر ثانیه (به مدیریت بلاکچینها) تحقیقات ادامه دارد. شاید در این راستا پروتکلهایی به نام پروتکلهای لایه 1 مانند Lightning کمککننده باشند.
و به نظر میرسد که این طرفداران حق هم دارند: بلاکچینها نباید به اندازه بیتکوین در کاری که انجام میدهند وحشتناک به نظر بسند و میتوان ادعا کرد که کل فناوری هنوز در مراحل اولیه به سر میبرد. بیشک میتوان آنها را به طور چشمگیری بهبود بخشید. متأسفانه ... هیچ کدام از اینها مهم نیست. تاریخ علوم به ما می آموزد که انتشار فناوریها، هرقدر هم پیشگامانه باشند، در بهترین حالت دهها سال طول میکشد.
نمونه موردی: مهم نیست که امسال چه بلاکچین های جدیدی طراحی شدهاند، بیتکوین و اتریوم همچنان غالب هستند و بعید است در آینده قابل پیشبینی این موضوع تغییر کند. حتی اگر بازیگران اصلی مشارکتهای جدیدی را در این زمینه ادغام کنند (مانند الگوریتمهای اثبات کار در اتریوم)، این تنها به صورت موردی، در دورههای زمانی طولانی و در محدودهای محدود اتفاق میافتد. به عبارت دیگر، با جلوگیری از یک بازنگری اساسی اکوسیستم با ابعاد فاجعهآمیز، بلاکچینهای فعلی و تمام مشکلات آنها (از جمله برخی از آنها که از حوصله این مقاله خارج است) به شیوهای کم و بیش یکسان ادامه خواهند داشت.
عهد شکستهشدهی آزادیخواهانه
و میخ نهایی در تابوت در واقع ریشه در زاویهی دیگری دارد که هیچ انتظارش را نداریم. این زاویهی ماجرا آنقدری نیرو دارد که هرچیزی که تا اینجای کار مورد بحث قرار گرفت را بیمعنا میکند. تمرکززدایی. مفهوم تمرکززدایی تنها توجیه موجودیت رمزارز است. سرسختترین مدافعان آن ممکن است تا آنجا پیش بروند که تمام هزینهها و موارد غیرعملی ذکر شده در بالا بهایی است که آنها حاضرند برای پرداختهای همتا به همتا بپردازند که واقعاً از نیاز به طرفسومهایی قابل اعتماد اجتناب میکنند.
نکته این است: اگر رمزارزها تمرکززدایی مناسب را ارائه نکنند - جایگزینی واقعی برای سیستم های پرداخت تحت نظارت دولتی و بانکی - ممکن است اصلاً وجود نداشته باشند. اگر راه بسیار بدتری برای ارائه خدماتی که قبلاً توسط ویزا و مسترکارت انجام میشد، دلیل وجود ارزهای دیجیتال متمرکز چیست؟
خود را برای حقیقتی تلخ آماده کنید: بلاکچینها واقعاً غیرمتمرکز نیستند. و این در بسیاری از سطوح صادق است. با استفاده مجدد از بیتکوین به عنوان مثال، به یاد خواهید داشت که به دلیل اثبات کار، کاربران باید بتوانند مقادیر عظیمی از قدرت محاسباتی را برای مشارکت در شبکه ارائه دهند. آیا شما یک مزرعه GPU مانند آنچه در تصویر بالا نشان داده شده است دارید؟ اگر نه، بسیار بعید است که بتوانید تراکنش را تأیید کنید. بدتر از همه، بازیکنان بزرگ که برای اولین بار اعتبار یک تراکنش را دریافت میکنند، شانس خود را با تجمیع منابع خود افزایش می دهند که منجر به تمرکز بیشتر قدرت پردازش بیتکوین میشود.
نمودار بالا نشان میدهد که در زمان نگارش این مقاله، بیش از نیمی از تراکنش ها در شبکه بیتکوین تنها توسط پنج نهاد انجام میشود. به نظر میرسد اتریوم نیز در وضعیتی مشابه قرار دارد. اگر یکی از این نهادها به 51 درصد از سهم برسد، فاجعه خواهد بود زیرا - به یاد داشته باشید – بلاچین ها تا حد زیادی پروتکل های اجماع هستند. وقتی کسی اکثریت را دارد، اجماع فایدهای ندارد: آنها فقط میتوانند هر چیزی که میخواهند تصمیم بگیرند. مسلماً به نظر نمیرسد که ما به این نقطه نزدیک باشیم، بنابراین بیتکوین و اتریوم هنوز از نظر فنی غیرمتمرکز هستند. اما ما نیز با ایدهآل اولیه نظیر به همتا فاصله داریم: هیچ راهی برای شما، بهعنوان یک تازهوارد، برای مشارکت معنادار در شبکه وجود ندارد. و در جایی که نیاز به تصمیم گیری در مورد آینده این بلاکچین ها باشد، بدیهی است که صدای این نهادها بیشتر از صدای شما اهمیت داشته باشد!. الگوریتمهای اثبات سهام، که قبلاً به آنها اشاره شد، با استناد به اعتبارسنجی نه بر اساس انرژی خامی که میتوانید از آن استفاده کنید، بلکه بر اساس مقدار ارزی که میتوانید به عنوان وثیقه ارائه دهید جایگزین طرحهای بسیار زیانآور اثبات کار شدهاند.
همچنین بسیار بدیهی است که چنین الگوریتمهایی قدرت را در دستان تعداد محدودی از افراد ثروتمند قرار میدهند که هرگز نمیتوانید امیدوار باشید که به آنها بپیوندید. در کمال تعجب، گرایشهای آزادیخواهانه خودخوانده سیلیکون ولی، تنوعی از سرمایهداری اعلی به وجود آورده است (جایی که آنها در بالاترین نقطه قرار میگیرند). نمونه بارزش تغییر برنامهریزی شده اتریوم به الگوریتم اثبات سهام در اواخر امسال است. با توجه به اینکه در این برنامهریزی جدید کلی انرژی ذخیره میشود چندان هم نمیشود بدان انتقاد وارد کرد اما نمیشود این را هم کتمان کرد که اشرافیگراییِ رمزی[5] قوانین بازی همه را تغییر داده است- بطوریکه مسلماً قدرت آنها بر کل اکوسیستم حاکم خواهد شد.
اما مطالب دیگری هم هست... هنوز بحثمان تمام نشده! تمرکززدایی بلاکچینها چالشهای دیگری هم دارد:
- تعداد نهادهای مورد نیاز برای اختلال در این شبکه از چیزی که انتظار دارید کمتر است
- توسعهدهندگان لاکچین تمرکز خود را روی میزان نادرستی از قدرت گذاشتهاند رقابت با آنها فقط از طریق راههای مخرب میسر میشود.
بهطور کلی، بلاکچینها طوری غیرمتمرکزسازیشدهاند که نمیشود با یک نهاد واحد آنها را مهار کرد. با این حال هنوز در عمل به دلیل اینکه چندین نهاد بر سر قدرت هستند تمرکزسازیشده هستند.
بانکداری بکدر[6]
بنابراین ما ثابت کردهایم که بلاکچینها واقعاً غیرمتمرکز نیستند. اما صنعت رمزارز چطور؟ آیا واقعاً متشکل از فعالان سرسختی است که هدفشان رهایی بشریت از تیره دولتهای فاسد است (آنطور که تبلیغش را میکنند)؟ نظرسنجیای از بزرگترین نامها در حوزه ارزهای دیجیتال میگوید "به هیچوجه چنین نیست". ایلان ماسک، پیتر تیل، جک دورسی و برادران وینکلووس، اگر فقط بخواهیم چند تن را نام ببریم، همگی ظاهراً سرمایهگذاری انبوهی روی ارزهای دیجیتال انجام دادهاند. آیا میلیاردرهای فناوری، برنامه مخفی برای بازگرداندن قدرت به مردم دارند؟ این بعید است: شک داریم یک درصد ثروتمندترین افراد جهان علاقه زیادی به سرنگونی چارچوب کلی سرمایه داری داشته باشند که از آن سود زیادی می برند!
بیایید تصویر بازتری از ماجرا داشته باشیم: فرض میگیریم بعد از هه این بالا و پایین کردنها شما همچنان میخواهید بیت کوین بخرید. چطور مقداری از آن را بدست میشود آورد؟ به احتمال زیاد، شما به دنبال یک صرافی آنلاین خواهید بود که دلارهای به دست آمده شما را به ارز دیجیتال انتخابی شما تبدیل کند. این پلتفرم ها به عنوان دروازه دنیای ارزهای دیجیتال عمل میکنند. آنها یک کپی از پاسپورت شما را میخواهند، هویت شما را برای مطابقت با مقررات ایالتی تأیید میکنند، و سپس می توانید پول را از طریق حواله سیمی یا کارت اعتباری واریز کنید. سپس میتوانید از موجودی خود در پلتفرم برای خرید ارز دیجیتال استفاده کنید - البته با پرداخت هزینه.
پلتفرمهای مختلفی وجود دارد که میتوانید از بینشان انتخاب کنید اما اگر به شرکای آنها دقت کنید مسئله نگرانکنندهتر نیز میشود:
- Bitstamp با بانک فرانسوی Crédit Agricole شراکت دارد.
- FTX که در سوپربول خیلی تبلیغش شد ظاهراً با Goldman Sachsدر حال مذاکره است.
- Coinbase سرمایه 10.5 میلیون دلاری از بانک توکیو دریافت کرده است.
میتوانستیم ادامه دهیم اما چرا بانکها همواره فناوریای را که بستر ایدئولوژیکی آن منسوخ کردن آنها است، تأمین مالی میکنند؟ بدیهی است که بانکها ارزهای رمزنگاری شده را برای ابزار سفتهبازی که هستند شناسایی کردهاند و خودشان را در موقعیتی قرار دادهاند که هم به حزب بپیوندند و هم به عنوان واسطه ایفای نقش کنند، زیرا ... خوب، میدان، میدانِ کسب درآمد است.
نور علی نور: این صرافیها چراغ خاموش کار میکنند. همانطور که مشخص است، هنگام خرید ارزهای دیجیتال، پلتفرمها به سادگی موجودی شما را در پایگاه داده محلی خود بهروزرسانی میکنند – زیرا باز هم، استفاده از بلاکچین بسیار گران و کُند خواهد بود! بسیاری از معاملهگران ارزهای دیجیتال در واقع هرگز یک تراکنش واحد را به بلاکچین ارسال نکردهاند، زیرا تنها کاری که انجام میدهند این است که بین ارزها عقب و جلو تبدیل میشوند تا از نوسان نرخهای مبادله سود ببرند... و این عملیات به صورت محلی انجام میشود.
و اینجاست که تصویر کامل میشود: دسترسی به دنیای ارزهای دیجیتال تنها از طریق تعداد انگشت شماری از شرکتها امکان پذیر است، که اساساً میزان (کریپتو) پول شما را تا زمانی که تصمیم به برداشت آن بگیرید، پیگیری میکنند. اگر این تعریف دقیقی از صنعت بانکداری نیست که در وهله اول می خواستیم از آن فرار کنیم (و با بودجه و راهنمایی آنها بازسازی می شد، نه کمتر)، پس چیست؟
نتیجهگیری
این رشته سر دراز دارد - با این حال، به طرز باورنکردنی، همه چیز از این نقطه به بعد بدتر خواهد شد. درحالیکه موضوع گستردهتری که میخواستیم به آن بپردازیم NFT بود، درک تردیدهای جدی آنها بدون درک درستی از اساس آلودهای که روی آن ساخته شدهاند غیرممکن است. به منظور شفافیت، اجازه دهید نکات کلیدی را که تاکنون ایجاد شده است، خلاصه کنیم:
- بلاکچینها به عنوان یک فناوری، الگوریتم های اجماعساز هستند که بر روی پایگاه های داده توزیع شده منگنه شدهاند. آنها در کاری که انجام میدهند بسیار ناکارآمد هستند، که البته (به ظاهر) با غیرمتمرکز بودنشان بناست این نقایص پنهان شود!
- ارزهای رمزنگاری شده در ابتدا به عنوان جایگزینی برای ارزهای واقعی طراحی شدند - هدفی که هرگز بدان نیل نیافتند. آنها بلافاصله به داراییهای سوداگرانه بسیار فرار تبدیل شدند و از آن زمان تاکنون هیچ هدف عملی نداشتهاند. بلاکچینها همچنان راهحلی برای جستجوی مشکل هستند.
- وعده اصلی تمرکززدایی حتی محقق نشده است که این مسئله ضربه مهلکی به کل این پروژه وارد میکند. رمزارزهای متمرکز فقط بانکداری دیجیتال هستند که ما از پیش هم آنها را داشتیم با این تفاوت که شاید آنها کمی بهتر عمل کردهاند.
در قسمت بعدی به قراردادهای هوشمند اتریوم، توکنهای غیرقابل تعویض، و هنر ظریف ساخت تصاویر jpeg فوقالعاده منحصر به فرد در مقیاس صنعتی خواهیم پرداخت. گوش به زنگ باشید!…
[1]رمز غیرقابل معاوضه یا رمزکلید یکتا نوع خاصی از رمز رمزنگارانه است که نماد چیزی منحصر به فرد است؛ بنابراین رمزهای غیرمثلی را نمیتوان با یکدیگر معاوضه کرد.
[2] Peer to Peer
[3]الگوریتم اثبات کار (PoW) اولین و محبوبترین مکانسیم اجماع است که ارزهای دیجیتال برای حفظ امنیت و حل مشکلاتی مانند دابل اسپندینگ از آن استفاده میکنند. بلاک چین یک شبکه غیر متمرکز توزیع شده است که تغییر ناپذیری، ناشناسی و امنیت مهمترین ویژگیهای آن هستند. شما در شبکه بلاک چین بدون نیاز به یک مرجع مرکزی برای اعتبار سنجی و تامین امنیت تراکنشها میتواند معاملاتی امن انجام دهید. تمامی این ویژگیها با استفاده از مکانیسم اجماع در شبکه بلاک چین امکانپذیر است.
[4] Proof of Stake Algorithm
[5] crypto-aristocracy
[6] backdoor banking
منبع: کسپرسکی آنلاین (ایدکو)
کسپرسکی اسم یکی از بزرگترین شرکتهای امنیتی و سازنده آنتی ویروس است که برخی از کاربران اشتباهاً این شرکت و محصولات آنتی ویروس آن را با عناوینی نظیر کسپرسکای،کاسپرسکی، کسپراسکای، کسپراسکای، و یا کاسپراسکای نیز میشناسد. همچنین لازم به ذکر است مدیرعامل این شرکت نیز یوجین کسپرسکی نام دارد.