روابط عمومی شرکت ایدکو (توزیع کننده محصولات کسپرسکی در ایران)؛ امروز قصد داریم در مورد مستند نتفلیکس به نام «هک بزرگ[1]» صحبت کنیم. این مستند نگاهی دارد بر رسوایی بزرگ کمبریج آنالیتیکا[2] که به نحوی با دوران انتخابات ریاست جمهوری 2016 در آمریکا و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا در همین سال گره خورده بود. پیش از آغاز، این را هم بگوییم که در تحلیل امروز ممکن است بخشهایی از مستند لو رود؛ بنابراین اگر نمیخواهید داستان مستند را بدانید همین الان از خواندن این مطلب صرفنظر کنید.
این برنامه ابتدا با عکسی پرقدرت از فستیوال سالانهی برنینگ من[3] شروع میشود. بریتانی کایزر روی مجسمهای مینویسد «کمبریج آنالیتیکا» و یک سوت به آن وصل میکند. بعد سوال اصلی مطرح میشود: «چه کسانی از ترس ما تغذیه میکنند؟ و چگونه؟». در پی این مقدمهی جذاب، افرادی از جمله کریس وایلی و دیوید کارول به ما معرفی میشود. وایلی، چهرهی معروف رسوایی کمبریج آنالیتیکاست؛ کسی که همهچیز را افشا کرد. کارول هم پروفسوری نیویورکی است که سرخط خبرها را طوری میساخت تا کمبریج آنالیتیکا را به چالش بکشد.
در این مستند دو طرف داستان نمایش داده شده است. وایلی نشاندهندهی ماشین سیاسیای به نام کمبریج آنالیتیکا و کارول، صدای کاربرانِ روزانهی رسانههای اجتماعی است که همچنان دارند توسط سازمانها و شبکههایی همچون کمبریج آنالیتیکا (که هدفشان جمعآوری اطلاعات است) مورد سوءاستفاده قرار میگیرند.
در حال حاضر، اطلاعات شبکههای اجتماعی و مبحث حریم خصوصی از جمله عناوینی است که سعی میشود در کسپرسکی مورد بررسی قرار گیرد. به بیانی دیگر، ما انسانها دیگر داریم اشتراکگذاری دیجیتال را از حد میگذرانیم و این اصلاً چیز خوبی نیست. خیلی از ما حتی توافقنامه مجوز کاربر نهایی (EULA) را هم نمیخوانیم. این مسئله چندان هم پیچیده نیست که کسی نتواند متوجه شود: ما برای استفاده از یک پلتفرم داریم چیزهای زیادی را در دسترس قرار میدهیم. حریمخصوصی و اطلاعت شخصی ما فدای این استفادهی (به ظاهر) رایگان شده است. شرکتهای مؤسس چنین سرویسهایی، تبلیغکنندگان و کمپینهای سیاسی در سراسر جهان با استخراج این دادهها میتوانند اهداف خود را عملی کنند.
به گفتهی وایلی و کارول، کمبریج آنالیتیکا نه تنها اطلاعاتی را که کاربران در این رسانهی اجتماعی به اشتراک گذاشته بودند در دست گرفت که همچنین بر اساس ضوابط و قرائن EULA توانستند از پروفایل کاربر نیز سوءاستفاده کرد. این شرکت قادر بود به لحاظ روانشناختی از این اطلاعات برای ساخت وجههای مناسبِ یک فرد آمریکاییِ رأیدهنده بهره گیرد.
حال، بریتانی کایزر وارد میشود.
کایزر -که سابقاً در کمپین انتخاباتیِ باراک اوباما بود- طی همکاری خود با کمبریج آنالیتیکا در کمپینهای تد کروز و دونالد ترامپ فعالیت نمود. او درست در همین منصب بود که با همان استراتژی سابق (برای انتخاب شدن باراک اوباما) ذهنیت عوام را دستاویزی برای انتخابات ریاست جمهوری کروز و ترامپ قرار داد.
ایدهی اصلی: گرفتنِ اطلاعات موجود در نمودارهای اجتماعیِ کاربران برای از نو ساختن اطلاعات مصرفشده به نحوی که روی رأیشان برای انتخاب تأثیر بگذارد. این اطلاعات هیچگاه واقعی و بدون غرضمندی نبود اما به طور مؤثری به کار گرفته میشد.
از همین روست که میگوییم کایزر، شخصیت اصلی است و به طور حتم در طول این مستند او را در نقشهای مختلفی خواهید دید: شرور، قهرمان، جانفشان و ... . در نهایت او با افشاگری خود در این مستند نشان داد چطور شبکههای اجتماعی میتوانند روی اذهان عمومی کار کنند و فکرشان را به سمت و سوهای مختلفی سوق دهند.
اگر در این 5 سال در آمریکا یا انگلستان زندگی گرده باشید احتمالاً ماجرای این رسوایی و تأثیرش روی انتخابات ترامپ را زیاد شنیدهاید. با این حال، در این مستند نمونههای مشابه در کشورهای دیگر را نیز به تصویر میکشد. کمبریج آنالیتیکا و شرکت مادر او از قبل هم کمپینهای نظامی و اجتماعی-سیاسی داشتند.
پروتاگونیستِ بعدی کارول کادوادر است؛ او انعکاسدهندهی بُعدِ رسانهایِ ماجراست. بواسطهی این روزنامهنگارِ گاردین و آبزرور است که از چالشهای بخش پوششدهی رسانهای باخبر میشویم. صدای او صدای اعتراض به نبودِ قوانین کافی برای انتخابات و جنگ با استفادهی اخبار جعلی و ترفندهای فریبدهنده (استفاده از رسانههای اجتماعی به عنوان حربهای برای فریب عوام) است. او از میان کلی سوالات دیگر این پرسش را دارد: «آیا در چنین عصری، برگزاری دورهی انتخاباتی منصفانه امکانپذیر است؟»
این سوالِ مهمی است که البته پاسخ دادن به آن در این مقال نمیگنجد.
این قصههای به هم تنیده؛ ماجرای این مُهرهی کوچک که در قابی بزرگتر، نقشی تعیینکنندهتری پیدا میکند بیشتر از اینکه شبیه به یک مستند باشد به فیلمی روانشناختی شبیه است. بنابراین تقدیر و سپاس فراوان به تیم نتفلیکس بابت ساخت چنین اثری.
به طور کلی، این برنامه تلنگری بود برای کسانیکه روزانه وقت زیادی را صرف استفاده از شبکههای اجتماعی میکنند. با این مستند خیلی خوب میشود دید چطور از اطلاعات خودتان، بر علیهتان استفاده میشود و تازه جدیتر از آن این که می شود حتی این اطلاعات را برای مقاصدی خاص دستکاری کرد. پس شاید بهتر است بگوییم پاسخ سوال فوق، «نه» باشد. به طور خلاصه، ما در ازای استفادهی رایگان از این پلتفرمها داریم اطلاعات و حریمخصوصی خود را در اختیار قرار میدهیم (راستش را بخواهید از قدیم گفتهاند هیچ گربهای محض رضای خدا موش نمیگیرد!).
این فیلم آنچنان شما را درگیر میکند که روند گذر آن را حس نخواهید کرد. در این مستند، چشمانداز جدیدی نسبت به انتخابات، دموکراسی و اختلاف اجتماعی شکل میگیرد. جالب اینجاست مهرهی شرور این بازی، دیگر روسها نیستند بلکه دیجیتالبازهای غربیاند.
ما اکنون پا در لبهی جهانی جدید گذاشتهایم؛ جهانی که دیگر امور عجیب و محیرالعقول تنها برای فیلمها نیست؛ بلکه هر روز شاهد نمونههایی از آنها در واقعیت نیز هستیم. اطلاعات اکنون حکم ارز را دارند؛ آن هم ارزهایی به شدت ارزشمند. آیا ما –به عنوان گونههای انسانی- قرار است روزی به خودمان بیاییم و راهی برای کنترل اطلاعات خود پیدا کنیم یا نه؟
شاید یا تماشای این مستند احساس عجز کنید و فکر کنید بازندهی این میدان هستید؛ اما هنوز هم راههایی وجود دارد: وقتی صحبت از شبکههای اجتماعی میشود باید بدانید دارید از چه شبکههایی استفاده میکنید و چه چیزهایی را به اشتراک میگذارید. اگر هنوز با این ساز و کار آشنایی ندارید توصیه میکنیم اکانت خود را پاک کنید.
[1] The Great Hack
[2] Cambridge Analytica scandal
[3] Burning Man
منبع: کسپرسکی آنلاین (ایدکو)
کسپرسکی اسم یکی از بزرگترین شرکتهای امنیتی و سازنده آنتی ویروس است که برخی از کاربران اشتباهاً این شرکت و محصولات آنتی ویروس آن را با عناوینی نظیر کسپرسکای،کاسپرسکی، کسپراسکای، کسپراسکای، و یا کاسپراسکای نیز میشناسد. همچنین لازم به ذکر است مدیرعامل این شرکت نیز یوجین کسپرسکي نام دارد.